آیندهپژوهی آموزش عالی و دانشگاه در ایران؛ مبانی و سناریوها
تاریخ انتشار: ۲۵ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۴۱۵۲۸۶
کتاب «آینده پژوهی آموزش عالی و دانشگاه در ایران؛ مبانی و سناریوها» تالیف مقصود فراستخواه از سوی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی با همکاری موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در دو جلد به ترتیب در ۷۲۰ صفحه با شمارگان ۴۰۰ نسخه و قیمت ۱۵۴۰۰۰ تومان و جلد دوم در ۷۷۴ صفحه با شمارگان ۴۰۰ نسخه و قیمت ۱۶۴۰۰۰ تومان منتشر شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایبنا، این کتاب درواقع گزارشی از سی پنل تخصصی میز آیندهپژوهی طی سالهای ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۹ در موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی که حاصل تلاش فراستخواه با همکاری حسین سمیعی است. جلد نخست این مجموعه شامل گزارش پانزده پنل و جلد دوم نیز گزارش پانزده پنل دیگر است.
فراستخواه در پیشگفتار این کتاب آورده است: «آیندهپژوهی قدرتی جادویی برای پیشبینی نیست بلکه سامانه معرفتی و اجتماعی موثق و معتبری است که با تفکر انتقادی و خردورزی جمعی و با توسل به مطالعات و تأملات سامانمند و روشمند و اعتباریابی شده، درک خود را نسبت به آینده و تغییرات پیش روی خودمان و محیطمان ارتقا ببخشیم.
در ایران معاصر بودند متفکرانی که در اندیشیدن روشمند و عالمانه به آینده تا حد زیادی با جهان پیشرو همزمانی داشتند. اتفاقاً اینها نوعاً کسانی هم بودند که در مرز میان دولت و جامعه تردد میکردند. دریغا که به سبب «ناشنوایی سیستماتیک» در سیستمهای رسمی وقت متاسفانه به آیندهاندیشی آنها اعتنایی نشد. دو مثال برجسته از اینها احسان نراقی و مجید تهرانیان بودند.
احسان نراقی با همکارانش در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران طی ۱۳۴۸-۱۳۴۴ مطالعاتی راه انداخت که در آن بررسیها و برآوردهایی شده بود برای ایران، افق بیست ساله ایران. بسیاری از برآوردها و هشدارهای شنیده نشده آنها طی سالهای بعد تا به امروز عملا در جهان و در ایران به وقوع پیوسته است.»
فراستخواه درباره ورودش به بحثهای آیندهپژوهشی مینویسد: «مطالعات آینده ایران با تاکید بر آموزشها و نهادهای علمی و دانشگاهی را نویسنده از نیمه دوم دهه ۸۰ در بخشی از برنامه پژوهشی خویش گنجانید؛ دلیل این امر، اهمیت آیندهپژوهی آن برای فهم مسئله ایران و برای فهم مسئله علم و دانشگاه در ایران بود. دو طرح پژوهشی را مولف از همان زمان و سپس در دهه ۹۰ در موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی برعهده گرفته و در طول اجرای این طرح، همکارانی به صورتهای مختلف همراه و مشوق او بودند که باید از همه به نیکی یاد شود.»
در ابتدای کتاب تحت عنوان سیر تحول مباحث آینده آمده است: «راهی نیست جز اینکه در نگاه خویش به دنیای پیش رویمان تجدید نظر اساسی بکنیم. شالوده فکری ما، قالبهای سنتی، چیدمان ذهنی و کلیشهها و ایدئولوژیهای موجود ما نمیتواند آینده را توضیح بدهد که به سویش میرویم یا او به سراغ ما میآید. این چیزی است که جان سی هینکلیف در مقاله خود که در مجموعهای به سرویراستاری ریچار اسلاتر با عنوان «از نو اندیشیدن برای هزاره جدید» نوشته است بدرستی از ما میخواهد.»
استاد موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در جایی دیگر با عنوان «آینده یک مسئله است» مینویسد: «ما به سوی آیندههایی پرتاب میشویم که آمادگی زیستن در آنها را نداریم، حتی درکی درست درباره آنها نداریم. تصویری مشترک از آنها نداریم و برای زیستن در آن نیز از حیث وضع فکری، نظام هنجارین، رفتار اجتماعی، مناسبات نهادها و ساختارها و شیوههای حل مسائلمان مهیا نیستیم. چگونه میتوانیم برای آینده تصمیم بگیریم اگر همه دانش ما منحصر به گذشته است؟ چگونه میتوان به آینده عزیمت کرد در حالی که به گذشتهها و به کلیشهها چسبندگی پیدا کردهایم. پس نیازمند تأملی درباب آینده خود هستیم.
آینده فقط یک مسئله برای جهان نیست بلکه آینده مسئله ملی برای ما نیز هست. مسائل آینده ایران یکی دوتا نیست. برای مثال حوزه زیستبومی، مسئله آینده است و مسئله بود و نبود یک تمدن در پسین فردای این سرزمین است. پایداری سرزمین مستلزم توجه به آینده است. بیایان شدن دشتها از جمله مسائل زیستبومی است که آینده کشور را تهدید میکند.»
مولف بعد از تفکیک بین آیندهپژوهی و پیشگویی به آیندهپژوهی در نظام علمی و دانشگاهی پرداخته و در این زمینه مینویسد: «آینده مدام به حال هجوم میآورد و در این خصوص گویا دانشگاه و غیر دانشگاه هم نمیشناسد.
نیومن ایده دانشگاه مدرنی را مفهومسازی کرده بود که با فراغ بال به آموزش و تحقیق میپردازد. اما تحولات مجال این آرامش را نمیدادند. کِر، به مفهوم دانشگاه چند کارهتر و متکثرتر رسید که ذینفعان آن دارای علایق متفاوت و احیاناً متعارض هستند. کلارک از این هم فراتر رفت و مفهوم دانشگاه کارآفرین را به دست داد. طی سالهای اخیر دانشگاهها به مثابه سازمانهایی با پیچیدگی فوقالعاده در محیط آشوب قرار گرفتهاند.»
در ادامه نیز مینویسد: «معمولا از چهار نسل آیندهنگاری علم و دانشگاه بحث میشود: نسل نخست به دهه ۲۹ قزن بیست برمیگردد که به طور خاص شامل کنجکاویهای دانشمندان برای کارهای آتی خود بود. در نسل دوم که از دهه ۶۰ ظهور یافت پای همکارهای دانشگاه و صنعت در این موضوع به میان آمد نسل سوم در دهه ۹۰ به میان آمد و موضوع آیندهنگاری علم و دانشگاه معطوف به ابعادی فراتر از دانشگاه و صنعت شد و خطمشیهای دولتها، جامعه و توسعه پایدار نیز وارد این مبحث شد.
از سده ۲۱ شاهد پدیدآیی نسل چهارمی هستیم که به مراتب به موضوع با نگاه کلینگرتر و شبکهایتر؛ در سطوح ملی، منطقهای، بینالمللی؛ فناوریهای سخت و نرم؛ علوم پایه و فنی و اجتماعی، فناوریهای سبز؛ همه ذینفعان اجتماعی، نهادهای مدنی و غیر دولتی، ابعاد حقوقی و فرهنگی و مانند آن نگریسته میشود.»
فراستخواه در جایی از این کتاب درباره میز آیندهپژوهشی موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی مینویسد: «میز آیندهپژوهی «ساختاری گفتگویی» است به منظور مسئلهگشایی، جستارگشایی و دستورگشایی برای سیاستگذارن، دانشگاهیان و ذینفعان مختلف اجتماعی آموزش عالی که با رویکرد آیندهاندیشی و با سازو کار هماندیشی (گروه بحث کانونی) در موسسه پژوهش و برنامهریزی ۀموزش عالی تاسیس میشود.»
وی اهداف این میز را نیز شش هدف عمده دانسته و مینویسد: «۱- شناخت کلیدیترین روندها و تحولات محیطی و درونی نظام کلان آموزش عالی ایران ۲- شناخت مهمترین مسئلهها و چالشهای جاری و پیش روی نظام کلان آموزش عالی ایران ۳- شناخت نحوه سازگاری خلاق نظام کلان آموزش عالی ایران با تحولات محیطهای آشوبناک و پیچیده ۴- کوشش برای فهم وضع مطلوب افق آینده و ارائه راهبردهایی برای مواجهه با مسائل و چالشهای نظام کلان آموزش عالی ایران ۵- کمک به ذینفعان اجتماعی برای کشف و خلق آینده مطلوب آموزش عالی ۶- فراهم آوردن ادراکی از آینده آموزش عالی و آموزش عالی آینده برای بهرهگیری از آن در سیاستگذاریهای خرد، میانی و کلان آموزش عالی.»
فراستخواه درواقع با رویکردی مسئله محور به بحث آیندهپژوهی پرداخته و اساساً آیندهپژوهی را چیزی جز راه حل برای مسائل نمیداند. در این راستا برای دستیابی به راهکارهایی برای حل مسائل جامعه خویش تلاش میکند روش وی در واقع چیزی نیست جز گفتگو و بحث با صاحبنظران حوزههای مختلف و مرتبط با موضوع. از آنجایی که طرحی مبنی بر اتاق فکر برای حل مسائل دارد، معتقد است باید مسائل را از جوانب مختلف بررسی کرده تا به یک راهحل جامع رسید.
در این اثر که گزارش سی پنل است برای راهیابی به راهحلهایی برای آینده آموزش عالی تلاش میکند و در هر پنل حداقل نظر ۱۰ نفر متخصص در آن حوزه را جویا شده است.
منبع: فرارو
کلیدواژه: مقصود فراستخواه معرفی کتاب موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی آینده پژوهی ذی نفعان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۴۱۵۲۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۱۵سال کشتهسازی؛ «ترانه»ای که به «نیکا» ختم شد+ عکس و فیلم
سناریوی «دستگیری، تجاوز و قتل دختران»، محدود به امروز و سال ۱۴۰۱ نیست. بلکه این سناریو از سوی رسانهها و جریانهای برانداز، دو دهه است که تکرار میشود.
به گزارش مشرق، شبکه بیبیسی در گزارش اخیر خود مدعی شد که طبق اسناد محرمانه مأموران امنیتی، نیکا شاکرمی را دستگیر کرده بودند و بعد از تعرض جنسی، او را به قتل رسانده و جسدش را در بزرگراه یادگار امام رها کردند. البته بیبیسی در همین گزارش اعتراف کرد که این اسناد تقلبی است و گفت: «سندی که تحقیقات ما روی آن تمرکز دارد، حاوی چند تناقض است. بهعنوانمثال، نیروی انتظامی، با عنوان «ناجا» ذکر شده؛ درحالیکه در آن زمان «فراجا» نام داشت.»
بیبیسی درباره ادعای تجاوز و قتل نیکا تاکید کرد: «ما هرگز نمیتوانیم بهطور ۱۰۰درصد از این مطمئن باشیم.»
سناریوی «دستگیری، تجاوز و قتل دختران»، محدود به امروز و سال ۱۴۰۱ نیست. بلکه این سناریو از سوی رسانهها و جریانهای برانداز، دو دهه است که تکرار میشود.
۱. داستان ترانه
تابستان سال ۸۸ بود که خبری وحشتناک در فضای رسانهای منتشر گردید. خبر از این قرار بود: دختری به نام ترانه موسوی در حوالی مسجد قبا توسط نیروهای لباس شخصی ربوده شد. مأموران امنیتی بعد از تجاوز جنسی، او را به قتل رساندند و جسدش را سوزاندند. این روایت توسط بیبیسی مورد استقبال قرار گرفت.
چهرههای اصلاحطلب و سران فتنه ۸۸ همچون کروبی، این خبر را تکرار میکردند.
اما بعد از گذشت مدتی کوتاه، مشخص شد که دختر ادعایی براندازان، اصلا در ایران نیست و به گفته خانواده او، مدتهاست در ونکوور کانادا زندگی میکند.
۲. داستان سعیده
در سناریوی بعدی، نقش دختری که «دستگیر شده و بعد از تجاوز جنسی به قتل رسیده است»، به نام سعیده پورآقایی افتاد. سناریویی که برای سعیده پورآقایی نوشته شده بود، دقیقا همان سناریوی کشتهسازی از ترانه موسوی بود؛ دستگیری، تجاوز و درنهایت قتل. رسانههای برانداز حتی اعلامیه پورآقایی را منتشر کردند و میرحسین موسوی در مراسم ترحیم او حضور یافت!
اما با گذشت اندکی زمان مشخص شد که سعیده پورآقایی زنده است و بدون هیچگونه دستگیری و تجاوز در منزل پدری خود حضور دارد. در بازه زمانیای که سناریو قتل او مطرح میشد، سعیده پورآقایی از خانه فرار کرده بود و به دلیل قفل بودن درب منزل، مجبور شد از بالکن خانه به بیرن بپرد و بعد از بازگشت، دروغ بودن این سناریو برملا شد.
۳. داستان عاطفه
سناریوی دستگیری، تجاوز و قتل، حتی برای فرزند یکی از اصلاحطلبان هم نوشته شد. عاطفه امام، فرزند جواد امام، چهره سیاسی اصلاحطلب و رئیس ستاد انتخاباتی موسوی که اکنون سخنگوی جبهه اصلاحات است، بازیگر بعدی این سناریو بود. مادر عاطفه امام مدعی شده بود که دخترش دستگیر شده و تحت فشار شکنجه قرار دارد تا به داشتن روابط جنسی نامشروع با زندانیان سیاسی اعتراف کند. بازداشت عاطفه امام مانند سناریوهای پیشین، از سوی بیبیسی مورد استقبال قرار گرفت.
سناریوی دستگیری و شکنجه عاطفه امام بهقدری مضحک و ساختگی بود که مادرش اعتراف کرد: «خبر دستگیری عاطفه امام کذب است و این سناریو نتیجه ماجراجویی دخترش بود.» مادر عاطفه امام گفت: «دختر بنده در اقدامی ماجراجویانه و با توجه به شرایط خاص روحی و روانی ناشی از دستگیری پدرش که موجب نگرانی خانواده و بنده شده بود، چنین اقدامی را کرد.»
۴. داستان نیکا
سناریوی نیکا هم فرقی با سناریوی ترانه، عاطفه و سعیده ندارد. اما ماجرای اصلی نیکا چه بود؟
نیکا شاکرمی دختری بود که در جریان اغتشاشات ۱۴۰۱، از سوی جریان برانداز به عنوان کشته اعتراضات معرفی میشد. شبکه CNN در آن زمان مدعی بود که نیکا حوالی ساعت ۸:۳۰ شب توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده است. اما هیچ فیلم یا مدرکی برای این ادعا ارائه نداد. از طرفی دیگر، فیلم دوربینهای مداربسته از ورود نیکا به یک ساختمان نیمهکاره حوالی ساعت ۱۲ شب خبر میداد. همچنین پیامهای ارسالی بین نیکا و مادرش در این ساعتها نشاندهنده عدم دستگیری اوست. جسد نیکا نیز بعد از خودکشی بهوسیله سقوط از ارتفاع، در حیاط ساختمان مجاور پیدا شد.
البته همه ماجرا این نیست. نیکا شاکرمی از مشکلات شدید خانوادگی رنج میبرد و همراه با مادر خود زندگی نمیکرد. بهگونهای که خانواده او ۱۰ روز پس از خودکشی متوجه عدم حضور نیکا در بین خود شدند! دعواهای خانوادگی شاکرمیها که چندی پیش علنی شد، گواه این موضوع است.
خاله نیکا، آتش شاکرمی، از جمله کسانی بود که سناریوی کشتهسازی او را پیش میبرد. آیدا شاکرمی، خواهر نیکا خطاب به خالهاش گفت: «هر چه قدر از نیکا چه موقع زندگی و چه موقع مرگ تا جایی که توانستی سو استفاه کردی. دیگه کافیه. حالا قراره همه تو را بشناسند.»
خاله و خواهر نیکا علاوه بر افشاگری علیه یک دیگر، به فحاشی پرداختند و هم دیگر را با الفاظی همچون پستفطرت، پفیوز، ذلیل، دوزاری و بیشرف، در فضای عمومی خطاب کردند. آتش شاکرمی اعتراف کرده است که خانواده نیکا، او را دور انداخته بودند و در این مورد خطاب به خواهر نیکا نوشت: «وقتی کسی رو دور میندازید، نمیتونید صاحب مردهاش باشید.
خاله نیکا همچنین در اظهارات خود گفته که مستندات زندگی نیکا را ثبت کرده است و بخشی از این مستندات، شامل «پرونده مدرسه، مشاوره و پرونده پزشکی نیکا» است. این موضوع نشان میدهد که نیکا قبل از خودکشی، از مشکلات متعددی رنج میبرد و منشا آن را باید در خانواده او جستوجو کرد.
براساس آنچه گفته شد، سناریوساز اصلی برای کشتهسازی در دهه ۸۰، جریان اصلاحات بود. با وجود آنکه دروغ بودن این سناریوها برملا شده است، اما بازهم برخی از سران اصلاحطلب به سناروی نیکا شاکرمی دامن زدند.
آذر منصوری، رئیس جبهه اصلاحات نوشته بود: «خبری تلخ و تکان دهنده و جانسوز از مرگ فاجعه بار نیکا شاکرمی در رسانهها منتشر شده است.
چرا مقامهای حکومت ساکتند؟ چرا توضیح نمیدهند؟
محض رضای خدا کاری کنید که باور کنیم این گزارش نادرست است.»
منبع: فارس